سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برخی سکوت ها از پاسخ دادن رساترند . [امام علی علیه السلام]

جرعه جرعه مست
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:10بازدید دیروز:0تعداد کل بازدید:9510

 :: 84/12/2::  12:18 عصر

دستم به مچ خالی ام می خورد.  

 

ساعت به مچم نیست.

 

آینه نیز توان دیدنم را ندارد.

 

کفشها را هم در آورده ام

 

وقت ملاقات است.

 

و این تنها قرار ملاقاتی است که احتیاج به وقت قبلی ندارد.

 

قلبم می تپد...اما نه مثل همیشه!

 

سر به زیر راه می افتم.

 

قدم به قدم ؛

 

جلو و جلوتر.

 

می روم و می روم...تا

 

اما انگار رمقی در پاهایم نمانده.

 

جلوتر نمی شود رفت.

 

انگار که کسی  مرا گرفته باشد.

 

سرم را بالا می آورم.

 

روح دیگر در تنم نمی گنجد.

 

ناخودآگاه به خاک می افتم:

 

روح تو ، درمن حلول کرده یا در خانه ات؟

 

فکر اینجایش را نکرده بودم.

 

هیچ فکرش را  نکرده بودم که:

 

و من عشقنی ، عشقته ، و من عشقته  قتلته"

 

 می آیم.

 

دارم می آیم که به دورت بگردم

::تعداد کل بازدیدها::

9510

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
جرعه جرعه مست
::وضعیت من در یاهو::
::فهرست موضوعی یادداشت ها::
::آرشیو::
::اشتراک::